حکمتهاى ایمان، نماز...
فرض الله الایمان تطهیرا من الشرک، و الصلاه تنزیها عن الکبر، و الزکاه تسبیبا للرزق، و الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق، و الحج تقربه للدین، و الجهاد عزا للاسلام، و الامر بالمعروف مصلحه للعوام و النهى عن المنکر ردعا للسفهاء.
ح/ 252
ترجمه: خداوند، ایمان را براى پاک شدن دلها از آلودگى کفر و شرک، و نماز را براى پاک بودن از سرکشى و نافرمانى واجب کرد، زکوه را وسیله اى براى روزى مستمندان، و روزه را وسیله اى براى آزمایش اخلاص بندگان قرار داد، حج را براى نیرومند شدن دین، و جهاد را براى شکوه و سربلندى اسلام واجب ساخت، امر به معروف را به خاطر اصلاح توده ناآگاه مردم، و نهى از منکر را براى بازداشتن افراد بى خرد، از کارهاى زشت و گناه آلود مقرر کرد.
شرح: احکام دین اسلام، با تمام جزئیات خود، دستورهائى هستند که خداوند براى بندگان مومن خود مقرر کرده است. از اینرو، انجام دادن این احکام، وظیفه حتمى و قطعى مسلمانان است، و یک مسلمان مومن کسى است که دستورهاى واجب الاجراى خداوند را، بدون چون و چرا انجام دهد، و درباره آنها دچار هیچگونه شک و تردیدى نشود، هیچگونه سئوال و جوابى نکند، و هیچگونه دلیل و برهانى نخواهد.
با این حال، گاهى پیشوایان معصوم و امامان بزرگوار ما، علت منطقى و فلسفه فردى و اجتماعى این دستورها را تشریح کرده و درباره هر یک، توضیح کافى داده اند. تا هم غیر مسلمانان، به منطقى و مستدل بودن دستورهاى اسلام پى ببرند و بتوانند با دستورهاى ادیان دیگر مقایسه کنند، و هم مسلمانها، با فلسفه احکامى که انجام مى دهند آشنا شوند و فواید سازنده، آنها را بهتر و بیشتر بشناسند.
امام علیهالسلام نیز، در این جمله هاى کوتاه و پر معنى، فلسفه ایمان، نماز، زکوه، روزه، حج، جهاد، امر به معروف، و نهى از منکر را تشریح فرموده، و درباره واجب بودن هر یک، توضیحى دقیق و عمیق داده است.
در دوستى و دشمنى اندازه نگهدار
احبب حبیبک هونا ما، عسى ان یکون بغیضک یوما ما، و ابغض بغیضک هونا ما، عسى ان یکون حبیبک یوماما.
ح/ 268
ترجمه: در دوستى با دوست خود اندازه نگهدار، بخاطر آنکه شاید روزى با تو دشمن شود،
و در دشمنى با دشمن خود نیز اندازه نگهدار، بخاطر آنکه شاید او نیز، شاید روزى با تو دوست شود.
شرح: در دوستى و دشمنى نیز، همچون مسائل دیگر، باید میانه روى کرد و اندازه نگهداشت. چون زیاده روى در دشمنى و یا دوستى نیز، ممکن است زیانهائى متوجه ما سازد، که دیگر قابل جبران نباشد.
وقتى با کسى دوست مى شویم، نباید در معاشرت با او آنقدر زیاده روى کنیم، که بیش از اندازه به حریم زندگى ما نزدیک شود، و تمام اسرار ما را بداند. زیرا ممکن است روزى بین ما اختلافى پیدا شود و آن دوست، بصورت دشمن ما درآید. در آنصورت، او، چون تمام اسرار ما را مىداند و از آنچه در حریم خانواده ما مى گذرد آگاه است، مى تواند از دانستههاى خود، بر ضد ما سوء استفاده کند، و ضربههایى به ما بزند، که دیگر قابل جبران نباشد.
در دشمنى نیز باید میانه رو باشیم و اندازه نگه داریم. یعنى نباید دشمن را آنقدر اذیت و آزار کنیم، و آنقدر دربارهاش سخنان زشت و زننده بگوئیم، که اگر روزى با یکدیگر دوست شدیم، به خاطر کارها و حرفهاى خود، شرمنده و خجل باشیم.
نگاه به زیر دستان
و اکثر ان تنظر الى من فضلت علیه فان ذلک من ابواب الشکر.
نامه/ 69
ترجمه: به افراد پائینتر از خود، زیاد بنگر، که این نگریستنها، درهاى شکرگزارى را به روى تو باز مى کند.
شرح: انسان باید، در مورد نعمتهائى که خداوند به او داده است، همیشه شکرگزار باشد، و نشان دهد که قدر آن نعمتها را مى داند. زیرا کسى که قدر نعمتهاى خدا را بداند، و بخاطر آنها در برابر خداوند شکرگزار باشد، لیاقت و شایستگى رسیدن به نعمتهاى بیشتر را نیز بدست مى آورد.
اما کسى که قدر نعمتهاى موجود را نداند، و از آنچه خداوند به او داده است ناراضى باشد، نعمتهاى خدا را تلف مى کند، و نشان مى دهد لیاقت آن نعمتها را ندارد. در آن صورت، نه تنها نعمت بیشترى بدست نمىآورد، بلکه آنچه را که دارد از دست مى دهد.
ما، براى آنکه قدر نعمتهاى خداوند را بدانیم، باید همیشه به افراد پائینتر از خود نظر داشته باشیم. یعنى کسانى را نگاه کنیم، که کمتر از ما، از نعمتهاى خداوند برخوردار شدهاند. در این صورت، نه تنها از آنچه داریم ناراضى نخواهیم بود، بلکه احساس رضایت و خشنودى خواهیم کرد. و از خداوند سپاسگزار خواهیم بود. هر چه بیشتر به اینگونه افراد نگاه کنیم، درهاى شکرگزارى، بیشترى به روى ما باز خواهند شد، زیرا در این نگاه کردنها، به نعمتهاى خود بیشتر آگاه خواهیم شد و شکر خداوند را بیشتر بجاى خواهیم آورد.
سعدى، شاعر بزرگ ایرانى مى گوید: در ایام جوانى، روزى کفش نداشتم و از این رو، از زندگى خود سخت ناراضى بودم و بسیار گله و شکایت مى کردم. اما وقتى بیرون رفتم، مردى را دیدم که کنار دیوار نشسته است و پا ندارد. با دیدن او، یکباره به خود آمدم و به درگاه خداوند شکرگزارى کردم که اگر کفش ندارم، در عوض دو پاى سالم دارم که بدون کفش هم مىتوانم با آنها راه بروم.ما نیز به جاى آنکه به پاى بىکفش خود نگاه کنیم، باید به کسانى که اصلا پا ندارند بنگریم و خدا را شکر گوئیم.
البته آنچه که شرح داده شد دلیل این نیست که انسان پیوسته زندگى خود را در یک حالت سکون نگهداشته و بعنوان رضایت از تقدیر هیچگاه حقوق خود را مطالبه نکند. در زمان طاغوت از این نصیحت سعدى براى ساکت نگهداشتن مردم استفاده مىکردند ولى آنچه که ما امروز مىگوئیم فقط براى شکر نعمتهاى الهى است و بس.
نظرات شما عزیزان: